پارت صد و پنجاه و چهارم

زمان ارسال : ۸۵ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 9 دقیقه

نگهبان از جلوی درب ورودی آمد و گفت:

-قربان پلیس اومده!

بردیا سوی امیرسام برگشت و پرسید:

-مگه از ویلا بغلی نیومدی این‌ور؟ چطور دیدنت؟

خطوط اخم روی پیشانی دلاوری نقش بست.احساس می‌کرد ضربان قلبش بالا رفته است.ماجرای دلارا و ث ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید